شما می‌توانید هر چقدر که دوست دارید در مورد اینکه نظم بین‌المللی جدید چگونه خواهد بود بحث کنید، اما یک چیز از قبل به اندازه کافی روشن است - این مانند هیچ یک از موارد قبلی نیست. تاریخ عموماً تمایلی به تکرار ندارد و همیشه به این معنی است که توسل به قیاس‌های تاریخی نشانه‌ای از عدم آمادگی فکری برای رخدادهاست.

شما می‌توانید هر چقدر که دوست دارید در مورد اینکه نظم بین‌المللی جدید چگونه خواهد بود بحث کنید، اما یک چیز از قبل به اندازه کافی روشن است - این مانند هیچ یک از موارد قبلی نیست. تاریخ عموماً تمایلی به تکرار ندارد و همیشه به این معنی است که توسل به قیاس‌های تاریخی نشانه‌ای از عدم آمادگی فکری برای رخدادهاست.اکنون نیز چنین است؛ هر تلاشی برای یافتن مبنایی محکم در گذشته برای مقایسه با فرآیندها و پدیده‌های زندگی بین‌المللی که (در حال حاضر) مشاهده می‌کنیم، ناگزیر با استدلال‌های قانع‌کننده‌ای برخورد می‌کند که چرا این یا آن قیاس مناسب نیست. حتی در گذشته که مسئله اصلی تغییر در پتانسیل قدرت گروه نسبتاً کوچکی از دولت‌ها بود، به سختی می‌توان آن را اعمال کرد. علاوه بر این، در شرایطی که محیط بین‌المللی کاملاً تغییر یافته است، اکنون نمی‌توان نمونه‌هایی را یافت و بسیار محتمل است که توجه به زمینه‌های آن کمک کند تا خطوط کلی نظمی را که در عرض چند سال، اگر نگوییم دهه‌ها ظاهر می‌شود، بهتر تصور کنیم.

مهم ترین کشف اولین سال تقابل نظامی-سیاسی روسیه و غرب این است که سیاست بین‌الملل توسط گروه قابل توجهی از دولت‌ها شکل می‌گیرد که به دنبال ایستادن زیر پرچم طرف‌های متخاصم نیستند. علاوه بر این، آنها سیاست فعال خود را دنبال می‌کنند که درک آن نه برای روسیه و نه برای مخالفان راحت نیست. نکته دیگر اینکه از آنجایی که مسکو آغازگر تنش در روابط با آمریکا و متحدانش نیست و همچنین سیاست تهاجمی را دنبال نمی‌کند، رفتار خویشتن‌دار اکثر کشورهای جهان به عاملی تبدیل می‌شود که به‌طور چشمگیری بر توسعه این کشور تأثیر می‌گذارد. وضعیت دقیقاً به نفع روسیه است. در عین حال، به جز چند قدرت، نمی‌توان از حمایت مستقیم بیش از نیمی از کشورهای جهان از روسیه صحبت کرد. همانطور که یکی از کارشناسان برجسته امور بین‌الملل چین در مصاحبه خود به درستی اشاره کرد؛ روسیه در حال گذر از یک درگیری با کل غرب «عملا به تنهایی» است.با این حال، صرف نظر از اینکه چگونه رفتار اکثریت به اصطلاح جهانی با انتظارات روسیه یا غرب مطابقت دارد، واقعیت مشارکت آن در امور بین‌الملل کاملاً آشکار شده است. درست مانند عدم قصد این تعداد از کشورها برای قرار گرفتن زیر پرچم ایالات متحده، چین یا روسیه در رویارویی آینده بین قدرت‌های بزرگ. اما این نافی نیاز به تلاش برای درک انگیزه‌ها و عوامل محرک چنین گروهی از دولت‌های مهم و تأثیرگذار - به عنوان ویژگی ساختاری سیاست بین‌المللی مدرن - نیست.

در این زمینه، ممکن است دامنه نسبتاً وسیعی برای استدلال نظری و کاربردی وجود داشته باشد. اهمیت این جهت جستجوی فکری به نظر ما، با این واقعیت مرتبط است که این رفتار اکثریت است و مهمترین عامل در میان آنهایی‌ست که ساختار نظم بین‌المللی آینده را تعیین می‌کند. با رفتار قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه قدرت‌های هسته‌ای، همه چیز کم و بیش روشن است: آنها امنیت خود را بر اساس توانایی‌های نظامی منحصربه‌فردشان تضمین خواهند کرد. علاوه بر این، درک متقابل قاره‌ای روسیه و چین، فقدان پیش نیازهای آنها برای برخورد عینی منافع نیز باعث ایجاد اطمینان می‌شود. همین امر در مورد ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش نیز صدق می‌کند: آنها در مواجهه با منابع رو به کاهش، در مقابل تمام امتیازات خود پس از جنگ جهانی دوم در حالت تدافعی خواهند بود. اما از نظر شفافیت در مورد اکثریت جهان نمی‌توانیم چیزی مشابه بگوییم. به همین دلیل است که اتفاقاً بسیاری از همکاران محترم تلاش می‌کنند تا ارزیابی‌های خود را بر اساس تنها عامل نسبتاً پایدار ایجاد کنند، یعنی جامعه‌ای از کشورهای غربی که از نظر منافع و ارزش‌ها یکپارچه هستند.

در عین حال، ارتباط بین نحوه رفتار این گروه بزرگ از کشورها و ماهیت درگیری خاص که باید در رابطه با آن موضع خود را تعیین کنند، برای ما نامشخص است. فقدان پاسخ به این سوال نشان دهنده نیاز به ادامه فرضیات بسیار متزلزل است. در حال حاضر، ما با درگیری روبرو هستیم که در آن طرف‌های مقابل قدرت‌هایی هستند که از نظر توانایی‌های نظامی خود قابل مقایسه‌اند؛ روسیه و ایالات متحده، اگرچه دومی‌ها از طریق واسطه‌ها عمل می‌کنند. علاوه بر این، روسیه بازیگر مهمی در بازارهای انرژی جهان، در زمینه مواد غذایی و تعدادی دیگر از کالاهایی است که تقاضای ثابتی دارند. در پشت سر روسیه، چین قرار دارد، درست مانند او، عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، که نفوذی قوی در جهان دارد.

به عبارت دیگر، ما با نمونه منحصر به فردی از مبارزه روبه‌رو هستیم که در آن نیروهای مخالفان تقریباً قابل مقایسه هستند، هرچند برتری غرب قابل توجه است. و ما نمی‌دانیم که اکثریت کشورهای جهان در شرایطی که حمله آمریکا و اروپا علیه دشمن ضعیف‌تری مثل ایران یا کشور دیگری در مقیاس مشابه آغاز شود، چگونه رفتار خواهند کرد. بنابراین، نمی‌توان تصور نمود کشورهایی که اکنون از دستورات ایالات متحده اطاعت نمی‌کنند، تا چه حد خود را در وضعیت متفاوتی نشان داده‌اند. این ممکن است در آینده مهم باشد، زیرا ظهور درگیری‌های جدید، که در آن یکی از طرفین قدرت بزرگ هسته‌ای خواهد بود را نمی‌توان رد کرد.

به طور کلی، تعیین اینکه رفتار اکثریت کشورها تا چه اندازه با توانایی‌های خودشان مرتبط باشد، دشوار است. به طور کلی پذیرفته شده است که این مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده اقدامات طیف گسترده‌ای از دولت‌ها - از پادشاهی‌های غنی خلیج فارس تا کشورهای آسیای جنوب شرقی - شده است. اما نمی‌توان انکار کرد درجه وابستگی آنها به زیرساخت‌های نظم جهانی لیبرالی به رهبری ایالات متحده بسیار بسیار بالا است. شکی نیست که رویدادهای دراماتیک سال 2022 روند تمایل بسیاری از قدرت‌های متوسط ​​و کوچک را برای فراهم کردن ابزارهای عملی خودمختاری خود آغاز کرد. اما هنوز در این راه کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.

ممکن است دقیقاً به همین دلیل باشد که کشورهای غربی اطمینان دارند با موفقیت در مبارزه با مخالفان اصلی خود - روسیه و چین - به راحتی قادر خواهند بود کنترل خود را بر سایرین بازپس بگیرند.اکنون اکثریت کشورهای جهان به دنبال استخراج منافع کوتاه مدت از آشفتگی عمومی ناشی از مبارزه بین قدرت‌های بزرگ هستند. اما معلوم نیست تا چه حد چنین استخراج منافع تاکتیکی می‌تواند مبنای یک استراتژی بلندمدت شود.هر هرج و مرج به ناچار با تعامل کم و بیش سیستمی مهم‌ترین مخالفان در میان خود جایگزین خواهد شد و ما نمی‌دانیم کشورهایی مانند ترکیه، عربستان سعودی، ویتنام یا پاکستان چگونه می‌توانند از استقلال خود در فضایی که وضعیت محیط بین‌المللی کمتر برای این امر مساعد باشد، دفاع کنند. چه بسا قدرت‌های بزرگ از مرحله حاد رویارویی خود چنان ضعیف شده بیرون بیایند که نتوانند اراده‌شان را به دیگران دیکته کنند. این امکان وجود دارد که رفتار برخی از آنها واقعاً تحت سلطه ارزش‌هایی باشد که اکنون توسط مسکو و پکن اعلام شده است - برابری، منافع برابر و اقتدار حقوق بین‌الملل برای همه. اما نمی‌توان رد کرد که وقتی جهان به طور فزاینده‌ای به مناطق بزرگ مخالف تقسیم شده است، برای قدرت‌ها که اکنون استقلال خود را حفظ می‌کنند، دفاع از این دستاوردها دشوارتر خواهد بود.

منبع:

https://ru.valdaiclub.com/a/highlights/dilemmy-mirovogo-bolshinstva/

کد خبر 14984

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 6 =